شاید برای شما هم جالب باشد
چند وقت پیش بی بی سی در صفحه اول خبری خودش گزارش ویدئویی جالبی در مورد کوهنوردی که گرفتار بهمن شده بود، منتشر کرد که با کمک فیس بوک از شکاف یخی کوه های هیمالیا نجات یافته بود. جان آل با اشتراک گذاری فیلمی از وضعیت خود در صفحه فیس بوکش از مردم کمک خواسته بود که نهایتا توسط هلی کوپتر امداد نجات پیدا کرد.
طنین فریاد نجات کوهنوردی در فیسبوک
این گزارش علاوه بر اینکه از حیث آنتن دادن اینترنت در عمق 21 متری کوههای هیمالیا جالب بود مرا یاد خاطره ای انداخت که چند وقت پیش برایم در اتوبوس تهران، قم! اتفاق افتاد. شباهت ماجرای من و جان آل شاید فقط از بعد استفاده جالب از فیس بوک باشد، اما شاید برای شما هم جالب باشد.
آخر هفته برای زیارت به قم رفته بودم، در راه برگشت وقتی سوار اتوبوس شدم، احساس کردم چیری بین دو صندلی گیر کرده، دستم را بردم سمتش دیدم یک فلش مموری است. از بغل دستی ها پرسیدم چیزی گم نکرده اید؟ گفتند: نه! یک ساعتی تا تهران مانده بود فلش را به لپ تاپم وصل کردم تا شاید شماره ای از صاحب آن پیدا کنم. فلش را به سیستم وصل کردم شماره ای روی آن نبود، ناچارا رفتم سراغ محتویات فلش، یکی از فایلهای موجود، پاورپوینتی بود از یک پایان نامه. حتم داشتم این اطلاعات برای صاحب فلش مهم است، تنها چیزی که به ذهنم رسید تبدیل اسم ارائه کننده به لاتین و جستجوی آن در فیس بوک بود، خوشبختانه با اسم دانشگاه خیلی راحت این کار را انجام دادم، روی صفحه اش پیام گذاشتم که چیزی در اتوبوس گم نکرده اید؟
همان شب پیام داد که فلشم که اطلاعاتی مهمی روی آن دارم گم شده است! شما چطور فهمیدید؟ قضیه را که برایش توضیح دادم کم مانده بود دوتا شاخ روی سرش سبز شود. خلاصه اینکه یک جایی قرار گذاشتیم و یک روبوسی هم با آقا کردیم و فلشش را هم تحویل دادم.