فرض کنید صاحب یک شرکت تجاری که اتفاقا معترضین زیادی دارد با تبلیغات و ارزان فروشی آنقدر محصول وارد بازار کرده است که پس از چند ماه بازارش اشباع شده است، طبیعی است که صاحبان شرکت باید فکری به حال روشی جدید برای فروش کنند وگرنه دیر یا زود تب فروش محصولات شرکت می‌افتد. در چنین شرایطی مدیرعامل شرکت با یک شوک تولید کالای فعلی را متوقف می نماید و محصول پرفروش رابه طرز دیگری به خریداران قالب می کند.

اما در سینما؛ فیلمی بیش از ۱۳ میلیارد می فروشد. این رقم برای فیلمی که حتی کارگردانش هم حاضر نیست از آن دفاع کند و به قول خودش یک سینمایی «پفک نمکی» است، باید مطلوب باشد. فیلمی که تلاش زیادی برای «خالی شدن محتوا» روی آن صورت گرفته است و در کنار شذوذات اخلاقی هدفی جز«پول» ندارد و طبیعتا از هر اتفاقی که باعث فروش بیشتر آن بشود استقبال می کند، چه این اتفاق «شرمندگی وزیر فرهنگ» باشد چه تصمیم «توقف اکران بعد از فروش ۱۳ توسط معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی».