فرض کنید شما پدر یک پسربچه 5-4 ساله هستید. حالا کمی جزئیتر، این تصور را تجسم کنید، مثلا اینکه پسربچه خردسال شما اصلا شر و شور نیست اما محله زندگی خیالی شما پر است از آدمهای قلچماق و لاابالی که زندگی را برای کودک شما سخت کردهاند و هر روز به بهانهای یک کتک مفصل پسر بچه مظلوم را میهمان میکنند. درباره واکنش خودتان هم این را تجسم کنید که بعد از هر وعده کتک خوردن، سر بچهتان داد میزنید و او را شماتت میکنید که بچه جان! خشونت بد است، دعوا بد است و در همین حال با دست بیکارتان فیلمی میگیرید که شب برای قلچماقهای محل پخش کنید. این خیال رقتانگیز، حکایت سیلی از فیلمهای دفاعمقدسی ما است که گویی هیچ اعتقادی به این دو گزاره یعنی دفاعمقدس ندارند و آنقدر از ابتدا تا انتها بر سر مخاطب فریاد میزنند و او را سرزنش میکنند که جنگ بد است و صلح خوب که گویی منشأ تمام جنگهای دنیا ما ایرانیان هستیم، «فاعتبروا یا اولی ابصار...»
