بریدن سر دفاع با نمایش مضحکی از صلح/نقدی درباره «آن دو»؛ از تولیدات بنیاد روایت فتح
شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۴ ق.ظ
فرض کنید شما پدر یک پسربچه 5-4 ساله هستید. حالا کمی جزئیتر، این تصور را تجسم کنید، مثلا اینکه پسربچه خردسال شما اصلا شر و شور نیست اما محله زندگی خیالی شما پر است از آدمهای قلچماق و لاابالی که زندگی را برای کودک شما سخت کردهاند و هر روز به بهانهای یک کتک مفصل پسر بچه مظلوم را میهمان میکنند. درباره واکنش خودتان هم این را تجسم کنید که بعد از هر وعده کتک خوردن، سر بچهتان داد میزنید و او را شماتت میکنید که بچه جان! خشونت بد است، دعوا بد است و در همین حال با دست بیکارتان فیلمی میگیرید که شب برای قلچماقهای محل پخش کنید. این خیال رقتانگیز، حکایت سیلی از فیلمهای دفاعمقدسی ما است که گویی هیچ اعتقادی به این دو گزاره یعنی دفاعمقدس ندارند و آنقدر از ابتدا تا انتها بر سر مخاطب فریاد میزنند و او را سرزنش میکنند که جنگ بد است و صلح خوب که گویی منشأ تمام جنگهای دنیا ما ایرانیان هستیم، «فاعتبروا یا اولی ابصار...»

اما اگر دنبال ربط تیتر با این نوشتهها هستید، دلیل آن فیلم «آن دو» ساخته ماجد نیسی از تولیدات بنیاد روایت فتح است که در جشنواره سینما حقیقت نیز جایزه شهید آوینی را هم نصیب خود کرد. فیلمی که روایتی از روبهرو شدن 2 کهنه عکاس زمان جنگ 8 ساله است که یکی از آنها عراقی و دیگری ایرانی است. عکاس عراقی و ایرانی هرکدام از حال و هوای خود در زمان جنگ میگویند، از ویرانیها، از خاطرات تلخ و از کشتارهای وحشتناک. فیلمساز با نوع روایتش هر دو سر ماجرا را گرفتار بازی قدرت و سیاست میداند تا جایی که عکاس عراقی بدون اشاره به منشأ آن جنگ، کشتهشدگان عراقی را شهید میداند و حتی در چندجا ایرانیها را «کشته شده» صدا میزند. فیلمساز از ابتدای فیلم بیهیچ دلیل منطقی این دو نفر را با هم مواجه میکند تا از دل این مواجهه باز هم بر سر مخاطبان فریاد بزند که ایهاالناس جنگ، بدبختی است و بیچارگی! اما کماکان کسی نمیداند تکلیف دفاع در این میان چیست؟ اگر شما به تصوری که گفتم بازگردید و یک شب ببینید که قلچماقها به خانهتان آمدهاند و با خنجر به جان بچه دلبندتان افتادهاند جای دفاع با هر چه دمدستتان هست، بیانیه صلحآمیز طرح میکنید؟ مسلما نه! شما با جان و دل از حاصل عمرتان دفاع میکنید. اما باور کنید ماجد نیسی در «آن دو» حرفش همین است. کافی است جای فرزند، «وطن» و جای قلچماقهای محله، «دشمن» را بگذارید. در بخشی از مصاحبه فیلم نیسی، عکاس عراقی با چشمانی گریان میگوید ما هم سرباز بودیم و مامور! ما هم مثل شما خانواده داشتیم و فکر میکردیم باید برای کشورمان بجنگیم! اما کسی به او نمیگوید: فرق ما با شما در تجاوز و دفاع است. کسی به عکاس عراقی نمیگوید: حاصل این تصور اشتباه شما از خدمت به وطن، بیخانمان شدن و همه این ویرانیهاست، و ایکاش کسی بود که اینها را به جای عکاس ایرانی که مشغول بغض کردن بود میگفت. «آن دو»، اساسا مساله صلح و دوستی
2 ملت را ندارد که اگر چنین بود بشدت در سناریو عقب مانده است. چرا که در روزگاری که مسالهای مانند اربعین وجود دارد، روبهرو کردن یک عکاس بعثی و ایرانی درمان هیچ دردی نیست. ماجد نیسی اما مسالهاش در فیلم سیاسی خواندن دفاعمقدس است و با صلح و دوستی مردم کاری ندارد. نیسی در ابتدای فیلمش و همان ابتدای مواجهه 2 عکاس آنها را در میزانسنی همراه با یک روحانی قرار میدهد و عکاس ایرانی میگوید، عکسهایی که در فلان جا دیدید کار من است و عکسهایی که از عراقیها تماشا کردید کار این آقای عراقی است. روحانی بیخبر از آنکه قرار است نماینده جنگطلبان در فیلم باشد، سری تکان میدهد و آفرینی میگوید و عکاس ایرانی ادامه میدهد: یعنی مشکلی با او نداری؟ روحانی میگوید: نه! او که با ما نجنگیده و فقط عکاس بوده است. عکاس ایرانی ادامه میدهد: باریکلا! شما چقدر روشنفکری! فکر کردم الان او را میکشی. این پلان تفسیر نمیخواهد، ماجد نیسی بسیار واضح حرفش را زده است. روحانیای که قرار است طبق تصور به سمت عراقیها هجوم ببرد از قضا روشنفکر از آب در آمده است و عکاس عراقی را نمیکشد. این روزها از هیچ اتفاقی نباید تعجب کرد، وقتی روایت فتح یا به قول صحیحتر میراث آوینی، چنین فیلمی میسازد، تعلق جایزهای با نام شهید آوینی به فیلمی ضد دفاع خارج از تصور نیست.
۹۵/۱۱/۳۰